جدول جو
جدول جو

معنی پیش لینگ - جستجوی لغت در جدول جو

پیش لینگ
اصطلاحی در جریان کار بر روی آسیاب آبی و یا پاییوقتی که دنگه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیش سینه
تصویر پیش سینه
قسمت جلو لباس که روی سینه قرار می گیرد، تکۀ پارچه که از زیر گلو تا روی سینۀ طفل بسته می شود، آن قسمت از گوشت که از سینۀ گاو یا گوسفند بریده شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
احتیاط، عاقبت اندیشی، مآل اندیشی، حزم، غیب گویی، پیشگویی
فرهنگ فارسی عمید
عمل پیش بین، دوراندیشی، احتیاط، دوربینی، احتیاطکاری، آخربینی، مآل اندیشی، عاقبت اندیشی، (انجمن آرا)، عاقبت بینی:
به پیش بینی آن بیند او که دیده نیند
منجمان سطرلاب آسمان پیمای،
فرخی،
آنجا که پیش بینی باید موفقی
آنجا که پیشدستی باید مظفری،
معروفی بلخی،
سلیمان را از حزم و بیداری و احتیاط و هشیاری و پیش بینی برمک عجب آمد و دل بر وی خوش کرد، (تاریخ برامکه)،
صواب آن شد ز روی پیش بینی
که امروزی درین منظر نشینی،
نظامی،
مزن بی پیش بینی بر کس انگشت
چنان کان نر کبوترماده را کشت،
نظامی،
در آن پیش بینی خرد پیشه کرد
که لختی ز چشم بد اندیشه کرد،
نظامی،
حسابی که فرمود رای بلند
کس از پیش بینی نیابد گزند،
نظامی،
پیش بینی خرد تا گور بود
و آن صاحبدل به نفخ صور بود،
مولوی،
، دانائی، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
پارچه ای که قصاب و آهنگر و آشپز و امثال ایشان بر میان بندند تا جامه شان از چربی و آتش محفوظ ماند. پیش بند. پیش لنگی
لغت نامه دهخدا
پارچه ای که قصاب و آهنگر و آشپز و غیره بر میان بندند تا جامه شان از چربی و آتش مصون ماند
فرهنگ لغت هوشیار
پارچه ای که قصاب و آهنگر و آشپز و غیره بر میان بندند تا جامه شان از چربی و آتش مصون ماند
فرهنگ لغت هوشیار
قسمت قدامی پیراهن که جدا آهار زده باشند، قطعه پارچه ای که اطفال روی سینه قرار دهند. از گلو بپایین فرو هشته تا جامه از آلودگی بر کنار ماند، قسمتی از گوشت جلو سینه و گوسفند و گاو و غیره. یا جیب پیش سینه. جیبی که در جامه وسط سینه تعبیه کنند
فرهنگ لغت هوشیار
عمل پیش بین عاقبت اندیش دوراندیشی آخربینی: خردمنددی و پیش بینی بود توانایی و پاک دینی بود. (فردوسی) توضیح پیش بینی حدس زدن وقایع آینده است از علل و اسباب و قراین موجودمثلا یک پزشک گاهی از دیدن احوال بیماری میتواند بگوید که از بهبود خواهد یافت یا خواهد مرد. در جنگی که میانه دو دولت در میگیرد از اندازه نیروی آن دو و پافشاری سپاهیان و غیره میتوان گفت فاتح کیست و مغلوب که ک و آن در اصل با پیشگویی که از پیش گفتن وقایع آینده از طریق علوم مکنونه است فرق دارد. ولی پیش بینی بمعنی اخیر هم آمده. دور بینی گویا در مورد علم اخلاق بهتر است و پیش بینی در مورد عمل و (امور) مادی. پیش بینی اصلا اعم است و شامل پیشگویی و اخبار قبل الوقت هم گویا میشود مثلا من باران این ماه را بواسطه شدت گرمای ماه گذشته پیش بینی کرده بودم یا من این جنگ را بواسطه کثرت رقابت انگلیس وآلمان پیش بینی کرده بودم، حزم احتیاط احتیاط کاری: سلیمان را از حزم و بیداری و احتیاط و هشیاری و پیش بینی برمک عجب آمد. و دل روی خوش کرد، دانایی، دریافت و گفتن حوادث قبل از وقوع آنهاغیب گویی: به پیش بینی آن بیند او که دیده نیند منجمان سطرلاب آسمان پیمای. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
نام دسته ای از جوانان که بترتیبی خاص و مرامی مخصوص پرورش یابند، پیشرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
عاقبت اندیشی، حزم، احتیاط
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
تنبّؤٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
Forecast, Contingency, Prediction, Prognostication, Projection
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
contingence, prévision, prédiction, pronostic, projection
دیکشنری فارسی به فرانسوی
یکی از فنون کشتی لوچو معادل فن لنگ، پشت پا زدن، فنی در کشی لوچو
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
непередбачувана ситуація , прогноз , передбачення , пророцтво , проекція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
תַּרְחִישׁ , חיזוי , נְבוּאָה , נבואה , תחזית
دیکشنری فارسی به عبری
پیش بینی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
غیر متوقع حالت , پیش‌بینی , پیش گوئی , پیش‌بینی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
অপ্রত্যাশিত অবস্থা , পূর্বাভাস , পূর্বাভাস , ভবিষ্যদ্বাণী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
hali ya dharura, utabiri, unabii, makadirio
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
olasılık, tahmin, kehanet, projeksiyon
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
비상 사태 , 예측 , 예측 , 예언 , 투영
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
偶発事象 , 予測 , 予言 , 投影
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
आकस्मिकता , पूर्वानुमान , भविष्यवाणी , भविष्यवाणी , प्रक्षिप्त
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
nieprzewidziana sytuacja, prognoza, przepowiednia, projekcja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
keadaan darurat, ramalan, prediksi, proyeksi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
เหตุการณ์ฉุกเฉิน , พยากรณ์ , การคาดการณ์ , ทำนาย , การทำนาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
toevalligheid, voorspelling, projectie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
непредвиденная ситуация , прогноз , предсказание , проекция
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
contingencia, pronóstico, predicción, proyección
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
contingenza, previsione, proiezione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
Eventualität, Vorhersage, Prognose, Projektion
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
偶发事件 , 预测 , 预言 , 投影
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پیش بینی
تصویر پیش بینی
contingência, previsão, prognóstico, projeção
دیکشنری فارسی به پرتغالی